جزئیات 
دانلود  Docx
بیشتر بخوانید 
همسایه ها به ما اعتماد نکردند  و به پلیس زنگ زدند.  متشرفین آمدند تا یک ویدیو بسازند-  از کار من، از خواندن من،  شعر یا ترانه خوانی-  و آنها تمام هفته را منتظر شدند  تا زمانیکه من حس و الهام آنرا داشتم.  و وقتی آن حس را داشتم  گفتم: "خب، اکنون شروع میکنیم."  ولی پلیس جلوی درب بود.  تمام صبح آنها درب زدند  و میخواستند تمام چیزها را در مکان من ببینند.  بسیارخب.  آنها فقط بعضی چیزها را دیدند  نه همه چیز را، و بعد آنها رفتند.  ولی آنها نرفته بودند.  ما دیدیم که آنها در آن منطقه مانده اند.

 
          








 
           
          
